برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 67
برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 79
برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 100
برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 116
صبح خواب بودم . صبح بخیر مامان . ساعت 8 صبح بیدار شده بود از گرما . خیلی روز گرمی بود . چایی خورده و نخورده لباس پوشیدیم و رفتبیم مسواک خریدیم و بستنی و بعد هم مغازه . جنس جدید اورده بوددیم و سرم شلوغ بود . ظهر هم خودمون رو مهمون مادرشوهر کردیم با پررویی . 4 رفتیم خونه و 5 رفتیم باغ. تا همین الان . دورهمی خوبی بود. تو راه برگشت خوابید و الان بیداره و گیر داده بیا ماساژم بده پام درد میکنه .
یکی از بچه های همسنش افتاد توی اب
مثل همیشه حسرت خوردم که چرا شوهر نمیاد .
دوراهی ها...برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 107
دوروزه که ننوشتم . مریضم. گلو درد و سرفه شدید فقط همین
دیروز رفتم دکتر گیر داده بود قلیون و سیگار . گفتم اصلا نمیکشم.ده بار پرسید من هم ده بار گفتم اصلا. ولی توی دودش بودم . خلاصه تشخیص حساسیت داد یا یه عفونت جزئی .دارو داد . امروز بهترم
ولی امروز بچه کسل و ناراحته. خدا کنه از من نگرفته باشه
دیروز شوهر اخم کرد که چرا تاریخ دفترچه ت تموم شده . گفتم یادم نبوده خب.
دوراهی ها...برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 115
برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 109
محل کارم امروز اسباب کشی داریم . هنوز کولر نداره و فوق العاده گرمه . صبح به زور قابل تحمل بود وای به عصر
چون قراره ساعت 5 اونجا باشیم برای کمک فوق العاده خوابم گرفته . کلا هیچ وقت ظهرا نمیخوابم مگر عصر بخوام برم بیرون . به زور بیدار میمونم.
دیروز یه بلای بزرگ از سرمون گذشت . بچه میدوید سرش با شدت به سنگ اپن اشپزخونه خوردو... گوشش کبود شده .و دیشب نمیتونست روی گوش اسیب دیده ش بخوابه
برم بخوابم. مقاومت فایده نداره .
شوهر احمق با مامانش قهر کرده . مرتیکه نادون
دوراهی ها...برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 101
روزی مثل شب
شبی تا بی نهایت
شبی مانند قیر
سیاه و تنها ایستاده ام
با چشمانی سرخ
ودستانی شکسته
و قامتی تلخ
از موی سر تا ناخن پا اشک
در شبی مانند قیر
سیاه سیاه سیاه
تا بی نهایت
دوراهی ها...
برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 116
برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 113