دوراهی ها

ساخت وبلاگ
از عصر دلم گرفته بود . انگار آزار داشتم تقدیر شادمهر هم همیشه منو با خودش می‌بره با اینکه میدونم برگشتم سخته و طولانی اما می‌خوامش و دوستش دارم . میرم به خیلی سال قبل و به غم راه میدم . بفرمایید جناب غم‌. و باز هم شب و آهنگ من آدم سابق نیستم . بزرگم . زخم دارم تجربه دارم مادرم خیلی چیزها دارم که بهشون مفتخرم خیلی زیاد مثلا همین اعتماد به نفس بالای بالا چرا که نه امشب اتفاقی فهمیدم سالگرد ۴تایی هاست ممکنه نا خودآگاهم زیر آب زده باشه ؟نمیدونمعطرت داره از بیرهنی که جا گذاشته می‌پره  + نوشته شده در چهارشنبه دهم آذر ۱۴۰۰ ساعت 0:26 توسط تک  |  دوراهی ها...ادامه مطلب
ما را در سایت دوراهی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 8:50

مثل همیشه از خودم راضیم . اعتماد به نفسی که غوغا می‌کنه حتی بیشتر هم شده . قوی تر شدم شعار نیست واقعا قوی تر شدم چون امسال هم مثل همیشه زخم و سختی داشت و من سخت تر شدم قوی تر شدم به قیمت چند تار موی سفید بیشتر کنار شقیقه و خط لبخندی عمیق تر . خدا رو شکر چقدر زیبایی امسال دیدم .چه کتاب های خوبی خوندم . چه آهنگ های خوبی گوش دادم . پادکست های بی نظیری گوش دادم . برای خودم چیزهای خوب خریدم . چقدر خوب چقدر عالی خدایا شکرت . تونستم پس انداز کنم و برتب خرجش نقشه بکشم  .برای من سال خوبی بود . یه کاری کردم که اینقدر برای خودم خوشحالم که نگو. یه چیزی آزارم می‌داد و نمی‌تونستم انجامش بدم . امسال انجامش دادم . آفرین به خودم . عالی بودم . اشتباه هم داشتم ولی به نخ کشیدم شون برای تکرار نشدن . خلاصه نصف شبی فقط اومدم اینجا بنویسم چقدر به خودم افتخار میکنم. چرا نصف شبی بر ق ها رفت هم لباس شویی روشن داشتم هم ظرفشویی هم مودم .۰امشب دلم آهنگ خواست . یه حال خوش مخصوص بالای ۳۵ساله ها دارم . هوا هم خیلی سرد شده . بخوابم فردا هم کارهای خودش رو داره  + نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم اسفند ۱۴۰۰ ساعت 3:38 توسط تک  |  دوراهی ها...ادامه مطلب
ما را در سایت دوراهی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 79 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 8:50

ازون شب های روی اعصابه که این چند وقت زیاد دارم . دلم وبلاگ خوب خواست.  چشم چپم دو روزه درد میکنه . درد کم ولی ممتد . اشک میاد . خدا نکنه توی تعطیلات مرضی بگیری . حق نداری . چشم ربطی به حال این روزها دوراهی ها...ادامه مطلب
ما را در سایت دوراهی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:30

میخواستم بخوابم مثلا زودتر از همیشه .که باز هم مثلا عادت کنیم به زود خوابیدن .12 خاموشی زدم بالاخره بعد کلی غلت زدن و تعریف خاطره های امروز و بهانه های مختلف خوابید  شد یک و چهل و پنج. به نسبت 2و نیم دوراهی ها...ادامه مطلب
ما را در سایت دوراهی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:30

صبح خواب بودم . صبح بخیر مامان . ساعت 8 صبح بیدار شده بود از گرما . خیلی روز گرمی بود . چایی خورده و نخورده لباس پوشیدیم و رفتبیم مسواک خریدیم و بستنی و بعد هم مغازه . جنس جدید اورده بوددیم و سرم شلوغ بود . ظهر هم خودمون رو مهمون مادرشوهر کردیم با پررویی . 4 رفتیم خونه و 5 رفتیم باغ. تا همین الان . دورهمی خوبی بود. تو راه برگشت خوابید و الان بیداره و گیر داده بیا ماساژم بده پام درد میکنه .  

یکی از بچه های همسنش افتاد توی اب 

مثل همیشه حسرت خوردم که چرا شوهر نمیاد . 

دوراهی ها...
ما را در سایت دوراهی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:30

دوروزه که ننوشتم . مریضم. گلو درد و سرفه شدید فقط همین 

دیروز رفتم دکتر گیر داده بود قلیون و سیگار . گفتم اصلا نمیکشم.ده بار پرسید من هم ده بار گفتم اصلا. ولی توی دودش بودم . خلاصه تشخیص حساسیت داد یا یه عفونت جزئی .دارو داد . امروز بهترم

ولی امروز بچه کسل و ناراحته. خدا کنه از من نگرفته باشه

دیروز شوهر اخم کرد که چرا تاریخ دفترچه ت تموم شده . گفتم یادم نبوده خب.

دوراهی ها...
ما را در سایت دوراهی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:30

نصفه شبه . بدخواب شدم .بچه دیر خوابید و مثل همیشه پناه اوردم به گوشی .گلوم بهتر شده ولی جرات توت خوردن دوباره ندارم . صبح رفتم مغازه و عصر هم رفتیم خونه مادرشوهر .یه روز خیلی معمولی با وظایف شغلی و ما دوراهی ها...ادامه مطلب
ما را در سایت دوراهی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 109 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:30

محل کارم امروز اسباب کشی داریم . هنوز کولر نداره و فوق العاده گرمه . صبح به زور قابل تحمل بود وای به عصر

چون قراره ساعت 5 اونجا باشیم برای کمک فوق العاده خوابم گرفته . کلا هیچ وقت ظهرا نمیخوابم مگر عصر بخوام برم بیرون . به زور بیدار میمونم. 

دیروز یه بلای بزرگ از سرمون گذشت . بچه میدوید سرش با شدت به سنگ اپن اشپزخونه خوردو... گوشش کبود شده .و دیشب نمیتونست روی گوش اسیب دیده ش بخوابه

برم بخوابم. مقاومت فایده نداره .

شوهر احمق با مامانش قهر کرده . مرتیکه نادون

دوراهی ها...
ما را در سایت دوراهی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 101 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:30

روزی مثل شب

شبی تا بی نهایت 

شبی مانند قیر

سیاه و تنها ایستاده ام

با چشمانی سرخ

ودستانی شکسته

و قامتی تلخ 

از موی سر تا ناخن پا اشک

در شبی مانند قیر 

سیاه سیاه سیاه 

تا بی نهایت 

 

دوراهی ها...
ما را در سایت دوراهی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:30

دیروز مامان مهمون داشت . عروس خاله م از خارجه ی نزدیک اومده بود و دعوتش کرده بودیم و ... توی نسل جدید فامیل پر دختر ما فقط من و اون بچه پسر داریم و همه بهمون میگن طفلکی . قبلا پیش نیومده بود که باهم ج دوراهی ها...ادامه مطلب
ما را در سایت دوراهی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tak82 بازدید : 113 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 11:06